در گفت و گو با: دکتر ناصر تکمیل همایون؛ ( عضو هیأت علمی‌ پژوهشکده‌ی تاریخ و علوم اجتماعی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی )، دکتر علی بلوک باشی؛ ( عضو شورای عالی دایره المعارف بزرگ اسلامی ‌)

ططری:

بسم الله الرحمن الرحیم. 

 جلسه‌ی ‌امروز پیرامون تاریخ تحولات‌ ایلات و عشایر در‌ ایران است. همچنان که می‌دانیم‌ ایلات و عشایر در تاریخ ‌ایران اگر نه نقش اول، ولی جایگاه مهمی ‌در تحولات تاریخی کشور داشته‌اند. ‌این طبقه‌ی مؤثر اجتماعی در تاریخ‌ ایران از جایگاه بی‌همتایی برخوردار است که از دوره پهلوی اول از نقش آنها کاسته می‌شود. بدون شک‌ یکی از مبادی بررسی‌ این مهم، رشته تاریخ و گرایش‌های آن است. البته می‌دانیم که مبحث بسیار گسترده است و در مورد آن بسیار کم کار شده است، به همین علت در‌ این نشست نمی‌توان به همه‌ی جنبه‌های تاریخی‌ ایلات و عشایر و نیز منبع شناسی آنها پرداخت. به همین علت در نشست‌ امروز به چند موضوع بسنده می‌کنیم، که عبارتند از سیر تاریخ نگاری ‌ایلات و عشایر در ‌ایران و جایگاه مطالعات ‌ایلات و عشایر در سیستم آموزش عالی کشور.
طبیعی است که در هر مبحث نظری، ابتدا باید واژگان و اصطلاحات موضوع تعریف و تبیین شوند. البته در مورد تعاریف‌ ایلات و عشایر اکثر محققین اتفاق نظر دارند. با‌ این وجود، از اساتید بزرگوار خواهش می‌کنیم تعاریف خود را از‌ این مفاهیم ارائه دهند.

تکمیل همایون:

بسم الله الرحمن الرحیم. 

من بسیار خوشوقتم که در ‌این جلسه شرکت کرده‌ام و بسیار شادمانم که در حضور دکتر بلوکباشی هستیم.‌ ایشان به ضرس قاطع در ‌ایران، در زمره‌ی ستون‌های بسیار با ارزش مطالعات‌ ایلات و عشایر و مردم شناسی کشورمان هستند.
واژه‌ی‌ ایل تا قرن سوم هجری در زبان فارسی دیده نشده است.‌ این واژه ترکی - مغولی « اویغوری » است و احتمالاً برای اولین بار از سوی سلجوقیان وارد ادبیات فارسی شده است. برای‌ این واژه معانی زیادی ذکر شده است. از جمله: دوست، رفیق، هم پیمان، قبیله، عشیره و حتی ملت. گاهی اوقات مشتقاتی از آن هم دیده شده است. مانند اولماز ( =‌ ایل و نیز‌ یکی از شعبات‌ ایل ). از زمانی که ترک‌ها در ‌ایران قدرت گرفتند، ‌این واژه نیز رایج شد.
واژه‌ی عشیره نیز از عربی‌گرفته شده و جمع آن عشایر است. عشایر و‌ ایل با هم گره خورده‌اند. البته اهالی ‌ایلات خود را بیشتر عشایر می‌نامند تا‌ ایلی.‌ این واژه‌ها نشان می‌دهد که زندگی‌ ایلی نه تنها در‌ ایران، که در دیگر مناطق نیز رایج بوده است. در قرآن کریم خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: و انذر عشیرتک الاقربین: نزدیک‌ترین افراد از طایفه و قبیله‌ی خود را به دین اسلام دعوت کن. ( سوره شعرا، آیه 214 ) قبیله هم تقریباً همین معنی را دارد. ولی گویا در قبیله اعتقاد به ‌یک نیای واحد وجود دارد که در ‌ایل و عشیره نیست.‌ این بیت سعدی را همه به خاطر دارند: همه « قبیله‌ی » من عالمان دین بودند / مرا معلم عشق تو شاعری آموخت.
از نظر جامعه شناسی‌ ایل به معنی خیل و گروه و مردم متحد و سازمان‌یافته‌ای است که در ‌یک منطقه زندگی می‌کنند و‌ یک خان بر‌ ایشان فرمانروایی دارد که ‌ایل بیگی و ‌ایل خانی نامیده می‌شود. در دوران ‌ایلخانیان، شاه وجود ندارد، ‌ایلخانی وجود دارد. که در هر ‌ایل و طایفه، ریش سفیدها و اشخاص دیگری هستند، که دکتر بلوکباشی در کتاب‌های خود به آن‌ها اشاره کرده‌اند.
در دیوان لغات ترک هم که به تازگی استاد عزیز، دکتر دبیر سیاقی تصحیح کرده‌اند،‌ ایل به معنای طایفه آمده است. شاید از قرن هفتم است که واژه‌ی ‌ایل و‌ ایل نشینی بیشتر به کار می‌رود. رشید الدین فضل الله در جامع التواریخ، ذکر می‌کند که کسی را ‌ایلی کردند و ‌یا ‌ایلی شد.‌ یعنی وارد ‌ایل و ‌این جمعیت شد. جمع ‌ایل معمولاً‌ ایلات آمده است ( که - ات جمع جعلی است ) و اویماقات هم داریم.‌ این نوع جمع بستن در دوره‌ی صفویه بیشتر است.
زندگی‌ ایلی را طبیعت و جغرافیا به وجود آورده است.‌ یعنی در زمانی که دوران خوراک‌یابی ‌بوده و نه خوراک سازی مردم، با احشام خود از جایی به جایی دیگر برای‌ یافتن خوراک کوچ می‌کردند. پس‌ ییلاق و قشلاق کردن ( که هر دو واژه‌های ترکی هستند ) خاص زندگی ‌ایلی است. ‌اما ‌این نوع زندگی‌ ییلاق و قشلاق، برای مثال در ‌ایل قاجار ساکن در استرآباد دیده نمی‌شود ( شاه عباس صفوی ‌ایشان را در ‌این منطقه اسکان داد ). چرا که زمین در تمام سال علوفه احشام را تأمین می‌کرده است، طایفه‌ی مستقر در‌ این بخش قویونلو ( گوسفند چران ) بوده‌اند؛ ‌اما در بالای رودخانه که آب کمتری داشته است، طایفه‌ی دولو ساکن بوده‌اند که شترچرانی می‌کردند. البته در ایلات و عشایر بسیار کم سکنی گزینی ( همانند دوره‌ی قاجارها ) وجود داشته است.

بلوکباشی:

به نام خدا. دکتر تکمیل همایون به فقه اللغه مساله پرداختند و نیازی نیست که بنده دوباره به همین بحث بپردازم. گذشته از ‌این که در کتاب « جامعه‌ی‌ ایلی در ‌ایران » از انتشارات دفتر پژوهش‌های فرهنگی ( از ‌ایران چه می‌دانم؟ )‌ یک فصل به ریشه شناسی ‌ایل و واژه‌های مربوط به آن اختصاص داده‌ام.

ططری:

تا قبل از دوره‌ی رضاشاه، تک نگاری‌هایی در مورد‌ ایلات و عشایر دیده می‌شود. به طور مثال در تحفه‌ی ناصری، شرفنامه‌ی‌ یزدی، تاریخ بختیاری و دیگر منابع و نیز در خاطرات و تاریخ کردستان، مردوخ. ‌اما هدف از ‌این تواریخ نشان دادن جایگاه‌ ایلات و عشایر نبوده است. به عقیده‌ی اغلب مورخان، از دوره‌ی رضاشاه، و به ویژه از دوره سردار سپه بودن وی، اسکان و تخته قاپوی عشایر انجام شد و تاریخ نگاری ‌ایلات و عشایر شکل گرفت. ‌این تاریخ نگاری سیاسی - نظامی ‌بود. اولین نمونه‌های‌ این تاریخ نگاری مربوط به اسماعیل آقا شکاک، معروف به سمکو است که به صورت گزارش‌های ارتش در مورد اسماعیل آقا و ‌ایل وی بود. ‌این گزارش‌ها بر مبنای آمار و مردم شناسی و کمی‌ هم تاریخ سامان‌ یافته بود. بعدها حاج علی رزم آرا، در عملیات اورامان - که در غرب کرمانشاه اتفاق افتاد - چنین گزارش‌هایی را تهیه کرد و حاصل کار او، کاربردی بود. در دوره‌ی پهلوی دوم، در رکن 2 ارتش، جایگاهی برای مطالعات ‌ایلی در نظر گرفته شد. نمونه‌ی بارز آن کتاب « جنگ‌های عشایری » اثر عزیزالله پالیزبان است. وی در ‌این کتاب نقاط ضعف و قوت عشایر غرب کشور را برای ارتش مشخص کرده است.‌ این مطالعات همه بر اساس ‌یک نیاز نظامی ‌انجام می‌شد. جناب دکتر بلوکباشی، به نظر شما ‌امروز نیازی به ‌این مطالعات و نیز تاریخ نگاری ‌ایلات و عشایر هست؟ و اگر هست به چه منظور؟

بلوکباشی:

یکی از نمونه‌های بسیار معتبر‌ ایل پژوهی، فارسنامه‌ی ناصری است. که در مورد ‌این مبحث کتاب، در کنگره‌ی بزرگ فارسی شناسی در شیراز، با عنوان « ‌ایل پژوهی میرزاحسن حسینی فسایی در جغرافیای تاریخی فارسنامه‌ی ناصری » در اردیبهشت 1384، سخنرانی نیز داشته‌ام. نگاه نویسنده‌ی‌ این کتاب با نگاه تاریخ نگاران و وقایع نگاران گذشته بسیار متفاوت است و روش او به تحقیقات انسان شناسی و مردم شناسی بسیار نزدیک می‌شود. به نظر من بهتر است مباحث را خلط نکنیم. تاریخ سیاسی، تاریخ اجتماعی، تاریخ نظامی‌- سپاهی و تاریخ اقتصادی‌ ایلات باید از‌ یکدیگر تفکیک و به طور جداگانه مطالعه شوند. البته همه‌ی انسان شناسان و مورخان باید در مطالعه ‌ایل به ‌این موضوعات و داده‌های تاریخی توجه داشته باشند. چرا که ‌ایلات ‌ایران پیشینه‌ی تاریخی پیچیده‌ای دارند و ناگهانی به وجود نیامده‌اند. اصولاً تحقیقات اجتماعی - فرهنگی ‌ایلات ‌ایران، به صورتی که ‌امروز به آن توجه داریم، اولین بار از سوی مردم شناسان غربی ‌انجام شد. اولین اطلاعات و آمار علمی ‌مربوط به ‌ایلات در کتاب مردم شناسی ‌ایران، اثر‌هانری فیلد و به سال 1939/1318، است. وی در سال 1934 به‌ ایران آمد و کتاب خود را در سال 1939 به چاپ رسانید. وی در بررسی‌های میدانی مسائل جغرافیای انسانی و دیگر مسائل اجتماعی، سیاسی‌ ایلی را مطالعه کرد. پس از او کارل فیلبرگ دانمارکی در 1935 به ‌ایران آمد.‌ یکی از کتاب‌های معروف وی سیاه چادر است که درباره‌ی‌ ایلات لرستان در 1944 نوشته شده است. بهترین نمونه‌ی تحقیقاتی مردم شناختی را از فردریک بارث داریم. وی در سال 1956 به فارس سفر کرد و‌ ایلات خمسه را مطالعه نمود. این موارد نمونه‌های کلاسیک مطالعات مردم شناسی‌ ایلی است و کتاب فردریک بارث با عنوان کوچندگان جنوب ‌ایران: ایل باصری، از کتب درسی انسان شناسی در همه‌ی جهان است. مطالعات سیستماتیک ‌ایلات و عشایر متأسفانه در ‌ایران بسیار دیر و هنگامی‌ شروع شد که برخی‌ ایرانیان، پس از پایان تحصیل، در ‌امریکا و کشورهای اروپایی به‌ ایران بازگشتند و با نگاهی روشمند و علمی ‌به مطالعات ‌ایلات پرداختند.
اما ‌ایل چیست؟‌ ایل‌ یک سازمان اجتماعی - سیاسی دارای ساختار رده بندی است که افراد منتسب به آن، به تعلقشان به‌ یک واحد از رده‌های‌ ایل ( طایفه، تیره، و... ) اعتقاد داشته باشد. این ‌ایل ممکن است‌ یک جانشین باشد، کوچنده‌ی کامل باشد و یا نیمه کوچنده و‌ یا نیمه صحرانشین. عشایر‌ ایلاتی هستند که ‌این سازمان را به همراه پیوندها و رشته‌های نسبی‌دارند و کوچ می‌کنند. اگر ‌یک ‌ایل سازمان سیاسی و اجتماعی خود را حفظ کند، کوچنده‌ یا ساکن هم که باشد، باز‌ ایل نامیده می‌شود. برای مطالعه‌ ایلات باید به همه‌ی‌ این موارد توجه داشت.
ما در گذشته، نظمی ‌پیگیر و متدیک در مطالعات ‌ایل پژوهی داشتیم. محققان ‌ایرانی و خارجی می‌توانستند داخل‌ ایل شوند و تحقیقات خود را انجام دهند. به ویژه دانشجویان رشته‌ی مردم شناسی هنگام نوشتن رساله‌ی دکتری، به مناطق ‌ایل نشین می‌رفتند و در جامعه‌ی ‌ایلات کوچنده‌ یا ساکن وارد می‌شدند و آن را مطالعه می‌کردند. پیش از ‌این، در مرکز مردم شناسی ‌ایران، قبل از ‌این که پژوهشگران آن مرکز، برای تحصیل مردم شناسی به خارج از کشور بروند، آیین نامه‌ای تهیه شده بود که محققین خارجی می‌توانستند در صورتی وارد ‌ایلات شوند و به مطالعه بپردازند که پژوهشگران مرکز نیز در کنار‌ ایشان باشند و با آن‌ها به پژوهش بپردازند و روش متدیک کار را از آن‌ها بیاموزند. به عنوان مثال پرفسور راینهولد لوفلر و همسرش اریکا فریدل، مردم شناسان اتریشی‌تبار مقیم ‌امریکا بارها با فرزندان خود به‌ ایران آمدند و به کهکیلویه و بویراحمد رفتند و در ‌ایلات بویراحمدی به تحقیق پرداختند. در ‌این تحقیقات برخی از پرسنل مرکز مردم شناسی آن‌ها را همراهی می‌کردند.‌ این تحقیقات بسیار گسترده و منظم بود. اطلاعات تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ما از‌ ایلات بیشتر مربوط به ‌این دوره است. ‌اما در دهه‌های اخیر، روند منظم تحقیقات ‌ایلات به صورت میدانی و زنده و‌ امروزی بررسی نشده‌اند. اطلاعات ‌امروز ما درباره‌ی مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ‌ایلات باز می‌گردد به 30-40 سال پیش.

ططری:

آقای دکتر بلوکباشی، همانطور که فرمودید ما شیوه و روشی در تاریخ نگاری ‌ایلات و عشایر نداشتیم. آثار علمی ‌و آکادمیک از دوران پهلوی اول و در ارتش شکل گرفت.

بلوکباشی:

چرا شما ‌این مطلب را با سلطنت ارتباط می‌دهید؟ با تاریخ آن را مرتبط کنید و بگویید مثلاً تا این تاریخ ما تحقیقات‌ ایلی نداشتیم و از ‌این تاریخ ‌این مطالعات شروع شد.

ططری:

پدیده‌های مثل تخته‌قاپو کردن از سیاست‌های پهلوی اول بود.

بلوکباشی:

پدیده‌ی تخته‌قاپو و حرکت از اقتصاد شبانی به اقتصاد روستایی از مدت‌ها پیش از‌ این تاریخ آغاز شد، در نظام پادشاهی پهلوی اسکان عشایر جنبه‌ی سیاسی ‌یافت و مردم‌ این جوامع را مجبور به تخته‌قاپو شدن کردند. اصولاً حکومت‌ها به جوامع‌ ایلی و روستایی توجه فراوان دارند و هر حکومتی در برابر ‌ایشان برنامه و شیوه‌ی خاصی را پی می‌گیرد. بهتر است مشخص کنیم که از چه زمانی علمای مردم شناس با بینش علمی ‌به مطالعه جوامع ‌ایلی و روستایی پرداختند.

ططری:

با آغاز دوره‌ی پهلوی، چون از سوی‌ ایلات و عشایر احساس خطر می‌شد، تخته‌قاپو کردن در اولویت سیاست‌های پهلوی قرار گرفت. به همین علت ارتش وارد عمل شد و به ‌این ترتیب برای کاستن از قدرت عشایر، به مطالعه‌ی علمی ‌آنها پرداختند. در گزارش‌های ارتش هم مطالعات جامعه شناسی دیده می‌شود، هم سیاسی و هم تاریخی.‌ یعنی‌ این مطالعات از ‌این زمان آغاز شد. قبل از ‌این چنین تحقیقاتی نداشتیم.

بلوکباشی:

درست است. مطالعات ‌ایلات و عشایر با بینش سیاسی و تاریخی و هدف نظامی‌گری و دخالت در‌ امور زندگی ‌ایلات در برنامه‌ی کاری دولت و تشکیلات نظامی ‌قرار گرفت. ولیکن قدیمی‌ترین و بهترین تحقیقات تاریخی - اجتماعی علمی ‌از عشایر فارس و جنوب که داریم، همان مبحث‌ ایلات فارسنامه‌ی ناصری است.

تکمیل همایون:

سه نوع زندگی در ‌ایران از بدو تاریخ بوده است. مردم ‌یا کوچرو بودند ‌یا در روستا زندگی می‌کردند و ‌یا در شهر.‌ یعنی در قرن دوم و سوم هجری، و قبل از ‌این که واژه‌ی ‌ایل باب شود، ‌این نوع زندگی جریان داشته است. در کتاب‌های تاریخی هم به مسائل زندگی ‌ایلی بسیار برمی‌خوریم. اتحاد‌ ایلات در ‌ایران « قزلباش » را به وجود می‌آورد. ‌این ‌ایلات بزرگی که در سازمان قزلباش بوده‌اند، هر ‌یک زندگی مجزایی داشته‌اند. تخته‌قاپو هم فقط در دوره‌ی رضاشاه نبوده است. قبل از آن هم بسیار ‌ایلات را تخته‌قاپو کرده‌اند و از مکانی به مکان دیگر کوچانده‌اند‌ یا ‌ایشان را به گروه‌های مختلف تجزیه کرده‌اند. نمونه‌ی آن‌ ایل قاجار.‌ ایل قاجار در گنجه و ‌ایروان ‌ایل بزرگی بوده است. ‌یک گروه از‌ ایشان را در گنجه و ‌ایروان باقی می‌گذارند، گروهی را به مرو و گروه دیگری را به استرآباد منتقل می‌کنند. در استرآباد هم ‌ایشان دو شق می‌شوند و حکومت‌ها دائم‌ ایشان را به جنگ با‌ یکدیگر وامی‌دارند. هر کدام از ‌این گروه‌ها هم چندین شعبه هستند. حکومت‌های وقت با ‌ایشان بازی می‌کنند، به ‌یک گروه علیه گروه دیگری مقام می‌دهد و از ‌این قبیل‌ امور.
حکومت همیشه شیوه‌ی خاصی با ‌ایلات پیش می‌گرفته است. ‌ایلات هم هرگاه لازم دیده‌اند از حکومت مرکزی تبعیت کرده‌اند و جایی که دولت مرکزی را ضعیف دیده‌اند،‌ یا با‌ یکدیگر علیه ‌این دولت متحد می‌شدند و‌ یا خود به تنهایی بر دولت می‌شوریدند. بسیاری از تغییر حکومت‌ها از طریق‌ ایلات روی داده است. البته چنین نبود که دولت مرکزی به ‌ایلات و عشایر وابسته باشد، و معمولاً وقتی قوی بود، ‌ایلات از او تبعیت می‌کردند. برخلاف اروپا که فئودال‌ها دولت به وجود می‌آوردند و دولت وابسته به فئودال‌ها بود.
اما‌ این که می‌فرمایید تا زمان رضاخان تحقیقاتی در مورد ‌ایلات نشده است، چنین نیست. سرجان ملکم، با هر هدفی که داشت، تحقیقات مفصلی در مورد‌ ایلات انجام داد و نیز خانم لمبتون که در مورد مالک و زارع تحقیقات با ارزشی انجام داد.
اما‌ این که چرا ارتش به‌ این مطالعات پرداخت، دلیل آن روشن است. در آن زمان ما مرکز مطالعات اجتماعی و مردم شناسی نداشتیم. ارتش داشتیم که همیشه به ‌ایلات حساسیت داشت. و نیاز نظامی‌ ارتش سبب ‌این مطالعات شد. و البته ‌این مسأله هم به از دوره‌ی رضاشاه شروع نشده است. در دوره‌ی ناصرالدین شاه، سازمان بزرگی مربوط به‌ ایلات و عشایر وجود داشت و ‌ایشان را تحت نظر قرار می‌داد و ‌ایلخانی‌گری نامیده می‌شد. در ‌این سازمان، همه ‌ایلات و‌ایلخانان‌ ایشان را سازمان می‌دادند. و فرمان‌ ایلخانی هر ‌ایلی را باید شاه تأیید می‌کرد.
اما در دوره‌ی رضاشاه، اوضاع تغییر می‌کند. دولت رضاشاه برخلاف حکومت‌های قبلی، توسط‌ ایلات روی کار نیامد و‌ یک دولت دست نشانده از سوی‌ یک قدرت خارجی بود. ارتش آن هم‌ یک ارتش دست نشانده بود.‌ این حکومت باید مراقب خود به جهت اعتراضات داخلی می‌بود. قوی‌ترین دشمن وی شهرنشینان و یا روستانشینان صلح‌جو هم نبودند، بلکه‌ ایلات دشمن قوی وی به شمار می‌رفتند. به همین علت‌ ایشان را تخته‌قاپو می‌کند،‌ ایلخانان را به زندان می‌اندازد. مانند صولت الدوله قشقایی که در زندان درگذشت. سردار اسعد را به قتل رساند و از ‌این قبیل.
بحث دیگر مدرنیزاسیون ‌یا زندگی مدرن و تسلط بشر بر طبیعت است که زندگی‌ ایلی را دگرگون کرد. همزمانی‌ این وقایع با دولت رضاخان به او در سرکوب‌ ایلات بسیار کمک کرد. که البته بحث جداگانه‌ای است. در مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، بسیاری محققان بودند که به ‌ایلات پرداختند. دکتر نادر افشار نادری ( مدیر بخش عشایر مؤسسه ) و در بیرون از مؤسسه دکتر بلوکباشی که به تحقیقات میدانی در‌ این خصوص پرداختند و کتاب‌ها و گزارش‌های متعددی نیز فراهم آوردند.

ططری:

شاید خلائی در آموزش عالی احساس می‌شد، که‌این تحقیقات در ارتش انجام گرفت.‌ اما به نظر می‌رسد بنا به همین نیاز، در دهه‌ی 30 مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران تأسیس شد و اساتیدی از گروه‌های مختلف دعوت شدند و کار گروه عالمانه‌ای تشکیل دادند که هنوز هم مطالعات‌ ایشان قابل ارجاع و با ارزش است. چرا ‌این مطالعات پی گرفته نشد؟

بلوکباشی:

من نخستین کسی بودم که مطالعاتی میدانی - مردم شناسی را در کهکیلویه و بویراحمد انجام دادم. چند سال قبل از ‌این که مرحوم نادر افشار نادری (‌یادش پیوسته گرامی ‌باد ) به‌ این خطه برود، مقاله‌ای در مورد‌ ایل بهمئی از‌ ایلات کهگیلویه در 1344 در مجله فرهنگ و مردم نوشتم. همین مقاله سبب شد که مرحوم افشار که تازه به‌ ایران آمده بود، سراغ مرا بگیرد و با ‌یکدیگر ملاقات کنیم و با هم آشنا شویم. از همان زمان مطالعات عمیقی در ‌این خصوص انجام گرفت و شادروان دکتر افشار نادری نتیجه‌ی تحقیقات خود را در سال 1347، با عنوان مونوگرافی‌ ایل بهمئی چاپ کرد. در همان سال‌ها هم قرار بود که رشته‌ای به نام ‌ایل شناسی تأسیس شود. چرایی قطع‌ این مطالعات را من نمی‌دانم.
در دانشگاه‌ها هم به آموزش‌ ایلات پرداخته نمی‌شد. گاهی هم به صورت واحدهای اختیاری برخی اساتید‌ این درس را ارائه می‌کردند. همچنین بنا بود در دانشگاه تهران، رشته‌ی فرهنگ عامه و نیز مطالعات‌ ایلی تأسیس شود که‌ اینگونه نشد. بنا بر سفارش وزارت آموزش و پرورش، کتاب درسی فرهنگ عامه برای سال چهارم آموزش متوسطه‌ی عمومی ‌( فرهنگ و ادب ) را هم در 1356 نوشتم. ولی‌ امروز خوشبختانه گروههای مردم شناسی در دانشگاه‌ها فعال هستند و به مطالعات‌ ایلات و عشایر هم می‌پردازند.

تکمیل همایون:

نباید انتظار داشت که همیشه نیازی در جامعه پدید آید و کاری انجام گیرد. گاه در‌ ایران فرد هم مهم است. مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی به ریاست شادروان دکتر غلام حسین صدیقی تأسیس شد که به‌ این مطالعات علاقه‌مند بود و مدیر‌ این مؤسسه را احسان نراقی قرار دادند که بسیار فعال بود و اساتیدی از کشورهای دیگر برای تدریس به‌ ایران آورد، با‌ یونسکو پیوند برقرار کرد و بورس‌هایی به برخی دانشجویان مانند نادر افشار نادری داد. برخی مانند جواد صفی نژاد خودجوش بودند و خود به‌ این مطالعات علاقه داشتند ولی برخی از طریق مؤسسه به ‌این رشته پرداختند و دکتر نراقی ‌ایشان را به کشورهای دیگر برای تحصیل اعزام کرد و به ‌این سمت سوق داد. در‌ این مرکز پرونده‌های فراوانی در مورد ‌ایلات و عشایر هست که راکد مانده است. مرکز مردم شناسی که دکتر بلوکباشی در آن مشغول بودند، بیشتر گرایش فرهنگی داشت و مرکز مطالعات و تحقیقات اجتماعی گرایش جامعه شناسی.
بعد از انقلاب ‌این مطالعات علاقه‌ی چندانی را برنمی‌انگیختند و اشخاصی علاقه‌مند هم نبودند که چنین مرکزی تأسیس کنند. علاوه بر‌ این زندگی ‌ایلی بسیاری تغییر کرد. اکنون دیگر‌ ایل به معنی قشقایی قدیم پیدا نمی‌شود. ‌ایلات در شهرها و روستاها ساکن شده‌اند و برخی از افراد‌ ایشان از ‌ایل جدا شده و مثلاً در شهرهای بزرگی مانند اصفهان و شیراز و تهران زندگی می‌کنند.
موضوع بعدی آموزش ‌ایلات است. آیا ‌ایلات باید با سواد شوند‌ یا نه؟ در گذشته آموزش‌ ایلات بسیار محدود و فقط برای خوانین بود.‌ اما مثلاً زمانی که شادروان دکتر مصدق والی فارس می‌شود، کودکان‌ ایلیاتی را به شیراز و مدرسه می‌کشاند. مرحوم آیت الله مدرس معتقد بود باید « مدارس سیار » برای کودکان‌ ایلیاتی تأسیس شود. کاری که بهمن بیگی انجام داد.‌ اما مشکل دیگری که متأسفانه رخ می‌دهد، کودکان ‌ایلیاتی، پس از تحصیل مثلاً تا حد دیپلم، از‌ ایل جدا و جذب شهرها می‌شوند. باید تدبیری‌ اندیشید که‌ این افراد بتوانند در محیط خود به کار بپردازند و بمانند.

تکمیل همایون:

توده‌ای‌ها در‌ ایلات و عشایر نمی‌توانستند کاری صورت دهند. ‌ایشان در روستاها نفوذ داشتند. خوانین تن به نفوذ توده‌ای‌ها نمی‌دادند.

بلوکباشی:

قبلاً صحبت از کتاب‌های کلاسیک در ‌این زمینه شد که به موارد غربی‌ آن اشاره کردم.‌ اینجا به کتاب‌های کلاسیک‌ ایرانی مربوط به‌ ایلات اشاره می‌کنم. در سال 1324 دو کتاب مهم در ‌این خصوص نوشته شد،‌ یکی کتاب بهمن بیگی به نام « عرف و عادت در عشایر فارس » و دیگری «‌ ایلات کهکیلویه » اثر محمود باور.‌ این دو کتاب بیشتر جنبه‌ی تاریخی دارد. دیگر‌ این که دکتر تکمیل همایون اشاره کردند که‌ امروز دیگر زندگی‌ ایلی مانند سابق نیست.‌ این اشاره درستی است. چون‌ ایلات و زندگی‌ ایلی دستخوش دگرگونی‌های فراوان شده است،‌ امروز به تحقیقات در‌ این زمینه بیشتر نیاز داریم و باید ببینیم تحولات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی‌ ایران چه تغییراتی در زندگی‌ ایلی به وجود آورده است؟ برای‌ ایلیاتی سابق دام مهم بود و به دنبال دام کوچ می‌کرد.‌ اما ‌امروز که‌ یکجانشین شده است و صاحب محصولات کشاورزی است‌ یا ساکن شهر و دارای ‌امکانات رفاهی شهری، چه نحوه‌ی زندگی دارد و چه تحولاتی را طی کرده است؟ متأسفانه پرداختن به‌ این مسائل و‌ این مطالب در دهه‌های اخیر مغفول مانده است. باید در ‌این موارد مطالعات میدانی کاربردی انجام گیرد.

ططری:

در تکمیل فرمایش جنابعالی، ما ‌امروز شهرهایی مانند شهرکرد و نورآباد ممسنی را داریم که به ظاهر شهر هستند ولی ساختار‌ ایلی دارند و باید سیاستگذاری متفاوت با شهرهای عادی برای آنها داشت.
در گذشته ‌این مطالعات دولتی بود. اگر طرحی در دانشگاه تهران انجام می‌شد، در واقع به سفارش دولت بود و مطالعات کاربردی انجام می‌شد. آیا دولتی شدن‌ این مطالعات، به موضوع صدمه نزد؟

بلوکباشی:

این مطالعات همیشه دولتی بوده و باید هم باشد. باید نهادی دولتی از‌ یک مؤسسه‌ی پژوهشی - مطالعاتی حمایت کند.‌ اما در واقع، تا آن مؤسسه بتواند به تحقیقات اجتماعی و فرهنگی خود ادامه دهد. در‌ این شاخه از مطالعات، استقلال ‌اندیشه، شیفتگی و شیدایی محقق بسیار دخیل است. نادر افشار هم‌ یک محقق دولتی بود. من هم همین طور. ‌اما هر‌یک ‌اندیشه‌ی غیر دولتی و مستقل علمی‌ و علایق خودمان را داشتیم و با علاقه مطالعه و تحقیق می‌کردیم. ‌امروز هم‌ این نوع مطالعات در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی ‌که غیر دولتی است با حمایت رئیس مرکز آقای کاظم بجنوردی انجام می‌شود و تا کنون زیر نظر من بیش از صد مقاله تألیف و در دایره المعارف چاپ و منتشر شده است.
ما باید نهضت پژوهش میدانی مردم شناسی و به ویژه ‌ایل پژوهی را برپا کنیم. البته خوشبختانه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، اکنون پژوهش‌های میدانی با آموزش‌های کلاسیک زیر نظر استادان انسان شناس‌ ایرانی همراه شده است.

ططری:

برگردیم به نظام آموزشی ‌ایران. همان طور که می‌دانیم در کتاب‌های درسی مدارس اعم از راهنمایی و دبیرستان، در کتاب‌های اجتماعی و جغرافیا، اشاره‌ای گذرا به ‌ایلات و زندگی‌ ایلی شده است. در نظام دانشگاهی نیز توجه چندانی به‌ این مقوله نشده است و در رشته‌ی تاریخ حتی دو واحد به تحولات تاریخی‌ ایلات و عشایر اختصاص نیافته است. آیا به نظر شما مانند تاریخ محلی و تاریخ شفاهی که هر‌یک گرایشی دانشگاهی شده‌اند، نباید به مطالعات تاریخی‌ ایلات و عشایر هم در حد ‌یک گرایش در رشته‌ی تاریخ توجه نشان داد؟

تکمیل همایون:

مطالعه‌ ایلات و عشایر گاه تاریخی است، که کاملاً کتابخانه‌ای هم هست و گاه مطالعه‌ ایلات وعشایر در حال حیات است که به حوزه‌ی جامعه شناسی و مردم شناسی برمی‌گردد. به نظر من اکنون دیگر ساختار‌ ایلی به معنای سابق نداریم. اکنون بیمار محتضری داریم که دچار غرب زدگی و شهرزدگی و به اصطلاح‌ امروزی‌ها « مدرنیزاسیون » شده است و هیچ شباهتی با سازمان و ساختار تاریخی و سنتی خود ندارد. ‌این مسائل سبب شده است که ‌ایل نه ‌ایل بماند نه شهری باشد و نه روستایی. ‌یعنی اکنون معلوم نیست چیست و ما موظفیم اکنون‌ این بیمار محتضر را مطالعه کنیم. البته‌ این ساختار فعلی هم در حوزه‌ی مطالعه مدرنیته و آسیب‌هایی که تجدد سبب شده است، قابل مطالعه هست.

ططری:

این بستر مطالعاتی چه باید باشد؟ تاریخ؟

تکمیل همایون:

باید بسنجیم و نیازسنجی کنیم. آیا مطالعه‌ی ‌ایلات در حد خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز و ‌یا دریای خزر جای بررسی و کار دارد؟‌ این واحدهای جغرافیایی که نام بردیم، همیشه هستند و جابه‌جا نمی‌شوند. ولی‌ ایل در حال دگرگونی است.‌یعنی‌ ایل‌ یک ساختار اجتماعی است نه جغرافیایی. شاید 100 سال دیگر هیچ اثری از هیچ‌ ایلی نباشد و به صورت کتابخانه‌ای به مطالعه‌ی‌ ایل و تاریخ‌ ایل پرداخته شود.

بلوکباشی:

البته نباید ‌ایل را با گروه‌های رمه گردان و گله پرور اشتباه گرفت. هر کوچنده‌ی رمه گردانی‌ ایل و عشیره نیست، مگر‌ این که ساختار و سازمان ‌ایل و عشیره‌ای داشته باشد.
تصمیم گیری اصولی در مورد گنجاندن دوره‌ی میان رشته‌ای ‌یا گرایش‌ ایلات و عشایر، در مقاطع دانشگاهی، کار ‌یک گروه متخصص است. تاریخ و جغرافیا و جامعه شناسی و انسان شناسی رشته‌های مختلفی هستند که با هم ارتباط تنگاتنگ دارند و می‌توانند با همکاری متخصصان‌ این رشته‌ها به‌ این موضوع تحقق بخشید.‌ یک صاحب مکتب بزرگ مردم شناس بریتانیایی، به نام اونس پریچارد می‌گوید: زمانی مردم شناسی می‌تواند وارد علوم شود که با تاریخ همسو شود و تاریخ بداند. وی انسان شناسی را با تاریخ آشتی داده است و‌یک وفاق فرهنگی بین ‌این دو رشته پدید آورده است. او می‌گوید تاریخ‌دان هم اگر بخواهد تاریخ جامعه‌ها را بشناسد و آن جامعه را علمی‌ مطالعه کند، باید مردم شناسی بداند.
در دانشگاه‌ها لازم است درس مطالعات‌ ایلات و عشایر باشد، نه فقط در حد‌ یکی دو واحد و برای رفع تکلیف که دانشجو فقط با آن آشنا شود، بلکه در حدی که مانند‌ یک علم به ‌ایل پژوهی نگریسته شود. در سال 1386، آقای دکتر حسن ذوالفقاری طرح برنامه‌ی آموزشی زبان ادبیات شفاهی ( عامه ) را برای دانشگاه‌ها و در سطح کارشناسی ارشد به وزارت علوم و تحقیقات و فناوری ارائه داد. چرا در مورد مطالعه‌ ایلات و عشایر ‌این برنامه و کار را اجرا نکنیم؟ برای تهیه‌ی چنین برنامه‌ای باید از اساتید مختلف جغرافیا، تاریخ و انسان شناسی بهره گرفت و جامعه‌ی عشایر و‌ ایلات را از نظر نوع معیشت، جغرافیای پراکندگی، تاریخ تحولات، مردم شناسی و... در دانشگاه و دوره‌ی میان رشته‌ای ‌آموزش داد.‌ این درست است که بسیاری‌ ایلات ما‌ یکجانشین شده‌اند،‌ اما بسیاری نیز هنوز سازمان اجتماعی و سیاسی ‌ایلی را حفظ کرده‌اند و تیره و عشیره و دهه خود را می‌شناسند و طبق همان شیوه و رسم قدیم در چهارچوب سازمان اجتماعی - تاریخی خود زندگی می‌کنند.

ططری:

مورخان همیشه قائل به موضوعاتی هستند که زمان و مکان آن مشخص باشد. برخی عقیده دارند که‌ایلات و عشایر محدوده‌ی زمانی و مکانی معین ندارند. از ابتدای تاریخ مدون ما‌ ایلات وجود دارند، دائماً دچار تحولات هستند،‌ اما نمی‌توان مکان و تاریخ مشخص برای‌ ایشان تعیین کرد.

بلوکباشی:

این عقیده برای تمامی ‌ایلات و عشایر صدق نمی‌کند. شماری از ‌ایلات بزرگ و معروف‌ ایران، به ویژه ‌ایلات برخاسته از قوم‌های کرد غرب ‌ایران و لرها خاستگاه جغرافیایی و تاریخ شکل گیری مشخص دارند و از‌ این رو محدوده‌ی تاریخی زمانی و مکانی آن‌ها روشن است. دیگر‌ این‌که در‌ ایلات و عشایر هم گروه‌های مکانی و هم گروه‌های نَسَبی‌ هستند که سازمان اجتماعی و سیاسی ‌ایل را پدید می‌آورند. گروه‌های مکانی دارای جای مشخص و متشکل از نَسَب‌های متفاوت هستند و گروه‌های نسبی‌ با‌ یکدیگر ارتباطات نسبی‌ واقعی‌ یا افسانه‌ای دارند و هر دو گروه دارای روابط سیاسی و با ‌یکدیگر متحد هستند. از نظر زمان هم می‌توان‌ ایشان را مطالعه کرد. اختلاط‌ ایشان را هم می‌توان با ‌یکدیگر دریافت. مثلاً‌ ایل ‌یا ‌ایلات خمسه از 5 گروه‌ ایلی برخاسته از سه قوم جداگانه فارس و عرب و ترک تشکیل شده است و‌ یک‌ ایل تشکیل داده‌اند که از نظر سیاسی با ‌یکدیگر متحد شده‌اند.‌ این گروه سیاسی هم مکان استقرار مشخص و هم زمان تاریخی شکل گیری معین دارد.

تکمیل همایون:

استاد عزیز دکتر باستانی پاریزی جمله‌ای دارند. می‌فرمایند: « ما شاه را از‌ ایران بیرون کردیم ولی نمی‌توانیم از تاریخ بیرون کنیم. » ما‌ ایل را از لحاظ زندگی اجتماعی از نظر سیر تحولات و تطورات ممکن است روزی نداشته باشیم، ولی همیشه در تاریخ ما خواهد بود. کسی که بخواهد تاریخ صفویه، قاجاریه‌ یا زندیه و افشاریه را مطالعه کند، با تاریخ‌ ایلات برخورد خواهد کرد و از مطالعه‌ی آن ناگزیر است.
اما طور دیگری هم به قضیه نگاه باید کرد. آیا رشته‌ی‌ ایل شناسی ‌یک رشته‌ی کاربردی است؟ آیا‌ یک دانشجوی شهری که هیچ شناختی از‌ ایل ندارد، وقتی تاریخ ‌ایلات را بخواند، می‌تواند از آن استفاده کند؟‌یا حتی‌ یک شخص‌ ایلی؟ بعد از فارغ التحصیل شدن چه کاری باید بکند؟

بلوکباشی:

ما باید کارشناسی ‌ایل پژوهی داشته باشیم. ‌یعنی گروهی پژوهشگر تربیت کنیم، که کارشناس در مطالعات‌ ایلی عشیره‌ای باشند و دائماً به کار پژوهش‌های میدانی در میان جامعه‌ی ‌ایلی بپردازند.

تکمیل همایون:

من معتقدم‌ این کار باید در پژوهشگاه‌ها انجام گیرد و نه در دانشگاه‌ها. انتخاب افراد بر اساس داشتن مدرک کارشناسی‌ یا کارشناسی ارشد نباشد، بلکه کاربرد پژوهشی داشته باشد و پژوهشگرانی تربیت کنند که بتوانند پژوهش‌های میدانی در محل هم انجام دهند.‌ یعنی نظام آموزشی باید در ارتباط با نظام کلی و فرهنگی جامعه باشد.

ططری:

این که نمی‌توان از تخصص‌ها در‌ یک جامعه استفاده کرد، شاید‌ یک ضعف اجرایی باشد، ولی ما در دانشگاه‌ها هم با کمبود اساتید آشنا به تاریخ‌ ایلات روبه روییم. ما درباره ضرورت‌ها صحبت می‌کنیم. آیا ضرورت ندارد که به‌ این رشته بپردازیم؟

بلوکباشی:

باید طرحی بنیادی و علمی‌ با مشارکت تمام صاحب نظران برای‌ یک پژوهشکده‌ی ‌ایل پژوهی تهیه شود و نیز زمینه‌ی پژوهش‌های میدانی در ‌ایلات فراهم گردد و دانشجویان و پژوهشگران را به ‌این تحقیقات میدانی و کاربردی متعهد کرد.

تکمیل همایون:

این طرح باید توسط طراحانی تهیه شود که خود به آن علاقه‌مند باشند و نیز مسأله‌ی ‌ایشان باشد. ما استادی داشتیم که در درس مردم شناسی از قبایل آفریقا و آمریکا مثال می‌آورد و از کشور خود و مسائل آن خبر نداشت. غرب چنان بر او سیطره داشت که هیچ از کشور خود نمی‌دانست. ما نباید دچار‌ این مشکل شویم.
طراحان باید عاشق مطالعات‌ ایلی و آشنای به آن باشند و پژوهشگرانی را که تربیت می‌کنند، به درد مردم‌ ایل نشین بخورند و مشکلات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آنان را مرتفع می‌سازند. مدرک دادن و تقویت نظام مدرک گرایی هیچ دردی را دوا نمی‌کند؛ بلکه بر دردهای جامعه می‌افزاید. من‌ امیدوارم اگر روزی پژوهشکده‌ای تأسیس شد، مرامش شناخت ‌ایلات و عشایر ‌ایران از همه‌ی جهات تاریخی و اجتماعی باشد و هدفش خدمت به ملک و ملت، به ویژه به آن قشر زحمتکش و بردبار که در بزنگاه‌های تاریخی از نگاهبانان ‌ایران بوده‌اند.
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 142، صص 8-15.